مصاحبه با استیو وزنیاک
روزی ماشین هوشمندتر از انسان خواهد شد
استیو وزنیاک مخترع اپل ۱ و اپل 2، دومین روز سمپوزیوم گارتنر و ITXpo در دوبی را رهبری کرد و طی آن به مباحثی مانند خودروهای بدونراننده، رابطه میان انسان، ماشین، آینده دنیا و فناوریها پرداخت.
نظر شما در مورد سینگولاریتی – این ایده که هوش به پدیدهای غیر بیولوژیکی تبدیل خواهد شد و ماشینها میتوانند مانند انسانها فکر کنند- چگونه طی سالهای اخیر تغییر کرده است؟
نخستینبار که مفهوم سینگولاریتی به من معرفی شد، آن را غیرممکن دانستم. گفتم که هیچ وقت قادر نخواهیم بود مغز انسان را شبیهسازی کنیم چون نمیدانیم چگونه سیمکشی شده است. بعدها در وین و در یک پنل با «ری کورزویل» ملاقات کردم. آنجا در مورد متدهایش برای پیشگویی فناوری بحث کردیم. متدهای او بر اساس منحنیهای نمایی، مانند قانون مور شکل گرفته بودند. این روشها برای پیشبینی آینده دقیق هستند؛ تغییر را نمیبینید تا زمانیکه اتفاق میافتد. در ابتدا تغییرات خیلی آهسته رخ میدهند، سپس ناگهان اتفاق میافتند. اینگونه بود که بعدها ایمان آوردم روزی ماشین به این درجه از هوشیاری خواهد رسید. در ابتدا با این مفهوم مبارزه کردم، ولی در نهایت تسلیم آن شدم.
چه نشانههایی میبینید که ما به سمت عصر سینگولاریتی در حرکت هستیم؟
این روزها سیری و کامپیوتر واتسون را میبینیم. چیپهای سیناپس و ماشینهای شبکههای عصبی خودیادگیرنده را میبینیم. این ماشینها تنها با گوش دادن به ما و صحبت کردن با ما در حال یادگیری یک زبان طبیعی هستند، درست همانگونه که یک نوزاد یاد میگیرد. شاید این همان روشی باشد که مغز یاد میگیرد. هروقت حرف از روش کار مغز به میان میآید، هنوز هم با حدس و گمان روبهرو هستیم، ولی سالبهسال نشانههایی میبینیم که به پاسخ نزدیکتر میشویم.
ماشینی را ذکر کردم که خودبهخود یاد میگیرد چگونه بازی کند. این حقیقت که قوانین بازی به ماشین آموزش داده نشده است ولی خودبهخود یاد میگیرد بسیار تعجببرانگیز است.
این دانش از برنامهنویسی نشأت نمیگیرد، بلکه از نگاهکردن به دنیا و قضاوت کردن آن، با همان روشی که ما این کار را میکنیم، نشأت میگیرد. فکر میکنم که ماشینهای آینده همانطور که کار میکنند، خودیادگیرنده نیز هستند.
یک بار گفتید که انسانها در رابطه خود با فناوری «حیوان خانگی» هستند. این رابطه در آینده چگونه خواهد بود؟
ما همه این فناوریها را خلق میکنیم تا به ما کمک کنند. برای مثال، گوشیهای هوشمندتان چیزی است که دوستش دارید و به شما کمک میکند، ولی فناوری باعث میشود این سؤال را بپرسم که در نهایت ما «خدا» خواهیم بود یا «حیوانات خانگی». منظورم این است که فناوری همیشه کمکمان خواهد کرد صرفاً از این رو که ما را تحسین یا اینکه تنها از ما مراقبت میکند. ممکن است غذا، لباس و مسکن خود را از آنها تهیه کنیم. ممکن است از ما مراقبت کنند، درست مانند حیوانات خانگی. در این مورد منظور بدی ندارم. ماشینهایی که میسازیم قرار است برایمان کار انجام دهند، به همین دلیل است که آنها را خلق میکنیم.
سؤال این است که آیا ماشینها تا ابد، تمام و کمال به ما خدمت میکنند یا خیر. اگر بتوانند بهطور مستقل فکر کنند، بهاحتمال زیاد هدف اصلیشان این خواهد بود که ماشینهای بیشتری خلق کنند و تواناییهای خود را در دنیای ماشینی خود افزایش دهند؛ درنهایت ما را فراموش خواهند کرد. این یک تفکر منفی است و من امیدوارم هیچوقت ماشینها از انسانها باهوشتر نشوند؛ ولی چه میدانم، فکر میکنم وقتی این اتفاق میافتد من زنده باشم.
هنوز هم ماشینها تا حد زیادی به انسانها متکی هستند، برای ساختن چیپها و استخراج سنگهای معدنی و تمام کارهای دیگری که آنها برای ادامه کار خود به آن نیاز دارند. این نیاز به حدی است که زمانی لازم است تا ماشینها بتوانند این وظایف را خودشان انجام دهند.
شما یکی از کسانی بودید که اوایل سال ۲۰۰۲ در زمینه اینترنت اشیا مشارکت کردید. از آن زمان به بعد چشمانداز شما چه تغییری داشته است؟
زمانی که نخستینبار در اینترنت اشیا درگیر شدم، بهطورکلی به آن فکر نکردم. دیدم که در هر نوع دستگاه و چیزی، مانند اجاق مایکروویو که وظایف مستقلی را انجام میدهند سنسور کار گذاشتهایم. دستگاه من میتوانست هرچیزی که گم میشود، اعم از ماشین، کیف و حیوان خانگیام را پیدا کند. در آن زمان این کار ربطی به اینترنت نداشت. این کار بهلحاظ فنی شکست خورد.
با وجود اینکه ایدهها و رویکردهای جدیدی به ذهنمان میرسید، نتوانستیم به اهداف مربوط به هزینه، سایز و مسائل مربوط به انرژی برسیم. هر روز به این فکر میکنم که چگونه میتوانیم رویای اولیه خود را تحقق ببخشیم.
یک «خالق» چه ویژگیهایی دارد؟ در فردی که یک چشمانداز دارد چه خصوصیتهایی را جستوجو میکنید؟
یک خالق ممکن است هرگز به دانشگاه نرفته باشد و ممکن است مدرک لیسانس نداشته باشد، ولی با کاری که انجام میدهد نشان دادهاست که برای تحقق رویایش به چه چیزی نیاز دارد. اینگونه افراد دوروبرمان هستند و مشکلات آنها را پیدا میکنند. افراد زیادی را میبینید که ایدههایی در ذهن دارند، ولی همه آنها مبتنی بر مطالعه منابعی هستند که ما مطالعه کردیم. خالق، همان کسی است که وقتی چیزی را میسازد، آنقدر غیرمعمول است که هیچوقت فکر نمیکردید ساخت اینگونه محصولی از یک انسان بربیاید.
شرکتها چگونه میتوانند از این خالقها حمایت کرده و از آنها استفاده کنند؟
نخستین کاری که یک شرکت باید انجام دهد این است که به درآمدزایی ادامه دهد. شرکتها باید مهندسان و کارمندان استخدام کرده و بازاریابی خود را در حالت قوی نگه دارند. در عین حال مدیرعامل باید گروهی از افراد خالق داشته باشد. اینگونه افراد باید روی محصولاتی کار کنند که هیچ ربطی با محصول اصلی سازمان ندارند، ولی ممکن است آینده سازمان باشند. شرکت دارای محصولات و منابع مورد نیاز خالقها است. خالقها را باید به حال خود رها کرد تا هرچیزی را که میخواهند خلق کنند و اگر شرکت چیزی عالی دید، میتوانند صاحب تمام یا بخشی از آن شوند.
در مورد چه روندی در فناوری بیشترین هیجان را دارید؟
خودروهای بدون راننده که واقعاً نوعی از هوش مصنوعی هستند. همچنین اوکولوس ریفت و واقعیت مجازی در آینده واقعاً جالب توجه میشوند، مخصوصاً وقتی اندکی روانتر شوند. هماکنون این فناوریها نیازمند کامپیوترهای سطح بالایی هستند که بهنوعی ضعف محسوب میشود. زمانی که فناوری قابل حمل سیار میشود، خیلیها را از لحاظ احساسی تحتتاثیر قرار میدهد، چه برای بازی باشد و چه برای کاربردهای دیگر. قرار است تأثیر شگرفی را به چشم ببینیم..