آمار حضور ایرانیها در وایبر فوق تصور ماست… حضور ایرانیها در تلگرام را با این حجم پیشبینی نمیکردیم… تعداد ایرانیها در فیسبوک همواره در ردههای بالا قرار دارد… حمله به صفحه شخصی لیونل مسی توسط ایرانیها پس از دریافت گل از آرژانتین در جام جهانی … و حتی در سالهای دورتر… ایرانیها پرجمعیتترین ملت در شبکه اجتماعی اورکات (نیای قدیمی شبکههای اجتماعی).
چه چیزی باعث بروز این رفتار تبزده میشود؟ حالا اینها که سرگرمی است، ما همین رفتار را با پدیدههای کسبوکاری هم داریم. یکباره هجوم سرمایهگذاران در راهاندازی کارخانههای ماکارونی، پفک، موتورسیکلت و …، توسعه بهمنوار خدمات کارت در بانکها و رسیدن به حدنصاب شگفتانگیز چهارده کارت برای هر خانواده ایرانی و حالا جماعتی ذوقزده به دنبال راهاندازی انواع استارتاپ از نوع ناب و غیرناب.
چرا همواره در مواجهه با پدیدههای نوین، چنین شتابزده و تبزده در پی به دست آوردن حداکثری همهچیز در زمان حداقلی هستیم؟ چرا جمعیت انبوهی از جوانان تلاش میکنند با پرداخت مبالغی اندک (مثلاً 200 هزار تومان) و در مدتزمانی کوتاه (مثلاً 50 ساعت) خودشان را به قلههای کارآفرینی برسانند و در رویای زاکربرگ شدن و رفتن به بورس آمریکا، روز را به شب میرسانند؟
چرا جوانانی که هنوز الفبای کسبوکار را بهخوبی نیاموختهاند، و بدتر از آن خود را مستغنی از آموختن میدانند (چه بهصورت آکادمیک و چه غیر آن) در قامت کارآفرینانی رؤیایی فرو میروند و همانها، چند ماه بعد با پوشیدن ردای مربی و مشاور کسبوکار (شما بخوانید منتور) به جوانانی از جنس خودشان مشاوره برای راهاندازی کسبوکار میدهند؟!
چگونه است که این کسبوکار حسرت فروشی یعنی راه انداختن کسبوکار چندمیلیاردی با هدف تبدیلشدن به واتسآپ و فیسبوک و گوگل، اینچنین در کشورمان گل کرده و حتی دولتیها را هم به صرافت پیوستن به این موج انداخته است؟
محمدعلی کاتوزیان، در کتاب «ایران، جامعه کوتاهمدت» اینها را از نشانههای توسعهنیافتگی میداند. وی در توضیح میگوید: نکته اصلی همان کوتاهمدت بودن است. یعنی جامعهای که در آن چشمانداز بلندمدتی چه در زندگی کلان و چه در زندگی خرد وجود ندارد. یعنی اینکه هم در چشمانداز جامعه کوتاهمدت است و هم در زندگی فردی … این مسئله عدم استمرار در جامعه را نشان میدهد که جامعه را کوتاهمدت میکند و همه مناسبات فردی و اجتماعی بر اساس کوتاهمدت بودن جامعه طرحریزی میشود. مثلاً فرض کنید که انباشت بلندمدت سرمایه در ایران هرگز وجود نداشته است. برای اینکه انباشت بلندمدت سرمایه به یک چشمانداز بلندمدت سرمایه نیاز دارد. بدین معنا که آن کسی که میخواهد سرمایه را انباشت کند باید اطمینان داشته باشد که دو سال دیگر اموالش همچنان مال خودش است.
وی ادامه میدهد که این جامعه را میتوان کلنگی نامید و نتیجه مستقیم این عدم انباشتگی فرهنگی یا اقتصادی و یا این عدم تداوم در جامعه ایران همان عدم توسعه است.
توسعه نه تنها به اکتساب و نوآوری، بلکه بهخصوص به انباشت و نگهداری نیز نیاز دارد خواه ثروت باشد یا حق امتیاز یا دانش و علم..